از آدم هایی که سبک خاصی تو زندگیشون دارن خوشم میاد. سبک یا روشی که به دیده ی من تکراری نیست. منظورم به خوب یا بد بودن عملشون نیست. منظورم فقط style زندگیشونه. سبک صحبت کردن، سبک لباس پوشیدن، سبک آرایش فردی، سبک غذا خوردن، سبک… به جرعت می تونم بگم به چنین آدم هایی حسادت می کنم. آدم هایی که تکراری زندگی نمیکنن و یا حداقل سعیشون کردن تا منش خاص خودشون رو به زندگی القا کنن و تحت تاثیر صورت های اطرافشون قرار نگرفتن. این سبک ها خیلی چیزهای عجیب و غریبی نیستن و حتی شاید تو موارد خیلی کوچیکی هم برای من نمایان میشن. طریقه خودکار دست گرفتن یک استاد، طریقه لمس کلیدهای کیبورد، نگاه عمیق و با آرامش و…
Archive for اکتبر, 2012
اما همیشه شعر پایان قصه نیست…
وقتی به پست های اخیر وبلاگم نگاه می کنم میبینم مدت طولانی میشه که رو آوردم به درج ترانه هایی که تو اون لحظه با من هم احساس بودن. اما وقتی بیشتر دقت می کنم احساس می کنم حرف جالبی و یا بیان بهتری برای اون لحظه ی خودم نداشتم. اما همیشه شعر پایان قصه نیست…
Good bye my friend
Good bye my lover
Good bye my friend
You have been the one
You have been the one for me
I am so hollow baby, Im so hollow
…
دیگه موندی تا ابد توی رویام…
پاییز و من…
باران، تاریکی، سکوت و من.
و من…
سکوتی که صدایش تنها به گوش تو خواهد رسید. سکوتی پر از فریاد بودن. پر از فریاد رفتن. سکوتی که طول موجش از سطح دریافت فرکانس های دیگران بلند تر است و به همان شکل سخت تر برای شنیدن و حس کردن. سکوتی به اندازه ی قدم هایت در زیر باران، آهسته و لرزان. خاطرات پاییز و من خاطرات روزهای بارانی ست…